خانمی یک طوطی خرید. اما روز بعد آن را به مغازه پرنده فروشی برگرداند. او به صاحب مغازه گفت این پرنده صحبت نمی کند.
صاحب مغازه گفت: «آیا در قفسش آینه ای هست؟ طوطی ها عاشق آینه هستند. آنها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند.»
آن خانم یک آینه خرید و رفت. روز بعد باز آن خانم برگشت. طوطی هنوز صحبت نمی کرد.
صاحب مغازه پرسید: «نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی هست؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند.»
آن خانم یک نردبان خرید و رفت. اما روز بعد باز هم آن خانم آمد.
صاحب مغازه گفت: «آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟ خب، مشکل همین است. به محض این که شروع به تاب خوردن کند، حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد.»
آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت. وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره اش کاملأ تغییر کرده بود.
او گفت: «طوطی مرد.»
صاحب مغازه شوکه شد و پرسید: «آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد؟»
آن خانم پاسخ داد: « چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت آیا در آن مغازه غذایی برای طوطی ها نمی فروختند؟»
شرح حکایت:
عدم بکارگیری روشهای مناسب جهت رفع عدم انطباق ممکن است باعث بروز عدم انطباقهای حاد تری در سازمان شود.
1. عدم انطباقها باید تجزیه و تحلیل شوند و راه حل های مناسب برای رفع آنها انتخاب نمود.
2. برای شناسایی عدم انطباق می توان از نمودار علت و معلول استخوان ماهی استفاده کرد.
3. پس از شناسایی عدم اطباقها باید آنها را اولویت بندی کرد. و ضروری ترین راه حل را انتخاب کرد. برای اینکار می توان از نمودار پارتو استفاده کرد.
در این حکایت تجزیه و تحلیل عدم انطباق(حرف نزدن طوطی) و اولویت بندی راه حل های رفع آن از همان ابتدا صورت نگرفته است و چه بسا اگر اینکار انجام می شد، زمان و طوطی بیچاره تلف نمی شدند.