روزی در جنگلی کلاغی در تمامی طول روز بر روی شاخه درختی نشسته بود و هیچ کاری انجام نمی داد.
خرگوش کوچکی او را دید و از او پرسید: "آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را در گوشه ای بنشینم و هیچ کاری انجام ندهم؟".
کلاغ پاسخ داد: "البته، چرا نه".
خرگوش هم زیر همان درخت نشست و استراحت خود را آغاز کرد.
ناگهان سرو کله روباهی پیدا شد. روباه پرید و خرگوش را گرفت و خورد.
نتیجه: برای اینکه بتوانی بنشینی و هیچ کاری انجام ندهی، باید در جایگاه بالایی قرار داشته باشی.
شرح حکایت
تصور من این است که منظور گوینده این داستان از "انجام ندادن کار" در واقع "انجام ندادن فعالیت های جسمانی" است، چون افرادی که در جایگاه بالایی قرار می گیرند، بیشتر به "فعالیت های فکری" می پردازند تا "فعالیت های جسمانی". تصور شما چیست؟
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام خواهم داد.»
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»
پسر جوان جواب داد: « نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.»
شرح حکایت:
مشتری ضامن بقای سازمان است. قبل از پیدا کردن مشتری جدید باید به فکر مشتریان قبلی بود. اگر مشتری از عملکرد ما راضی نباشد ، چه بسا بدون اطلاع ما ، ما را ترک کند . اندازه گیری رضایت مشتری بهترین راه حل برای کنترل عملکرد ماست، زیرا در هر صورت او باید از کار ما راضی باشد.